جامعه انساني بسان پيكر واحدي است كه
اعضاي آن به كمك يكديگر ميشتابند و اظهار همدردي ميكنند تا آنجا كه اگر
دل انسان درد كند، ديده؛ اشك ميريزد؛ پيامبر گرامي ص در حديث معروف خود به
اين نكته تذكر داده و فرموده است: «مثلُ المؤمنين في توادّهم و تعاطُفهِم و
تراحُمِهم كمثَلِ الجسدِ الواحد إذا اشتكي منه عضوٌ تداعي له سائر الجسد
بالسهر و الحِمي»2.
«جامعه با ايمان در دوستي و مهرباني و ترحم به يكديگر بسان بدن واحد است كه
هرگاه عضوي از آن به درد آيد، اعضاي ديگر نيز با بيداري و تب ابراز همدردي
ميكنند».
در چنين جامعهاي نبايد اختلاف طبقاتي به پايهاي برسد كه يكي، از پرخوري
دچار بيماريهاي مزمن گردد و ديگري از گرسنگي جان بسپارد، بلكه بايد حس
تعاون و همدردي بر جامعه حكومت كند و بخشي از ثروت افراد براي بهبود وضع
مستمندان اختصاص يابد.
طبيعت براي ما درس آموزنده ميدهد، درخت، شيره وجود خود را به صورت ميوه در
اختيار ما ميگذارد، آفتاب پيوسته نور ميپاشد و پيوسته ميسوزد تا منظومه
را روشن كند.
در آيين اسلام علاوه بر انفاقهاي واجب، تحت عناوين زكات، كفّارات تأكيد بر
انفاقهاي مستحب شده و قرآن در آيههاي مختلف، جامعه اسلامي را به آن دعوت
كرده است. آيات مربوط به انفاق به چند گروه تقسيم ميشود:
گاهي اصل انفاق را مطرح ميكند و ميفرمايد: «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ
فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ»3. «آنچه از مال دنيا انفاق كنيد، خدا از آن
آگاه است».
و گاهي ديگر به بيان كيفيت آن ميپردازد و يادآور ميشود كه در انفاق بايد ميانهرو بود نه اسرافگر و نه امساك پيشه:
«وَ الَّذِينَ إذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا...»4.
«آنان كه انفاق ميكنند، در حالي كه نه در انفاق اسراف ميكنند و نه راه امساك را در پيش ميگيرند».
در مرحله سوم يادآور ميشود كه انفاق بايد براي رضاي خدا باشد نه كسب مقام و نه نام و نشان چنانكه ميفرمايد:
«...وَ ما تُنْفِقُونَ اِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّهِ...»5. «انفاق نميكنند مگر براي كسب رضاي خدا».
در مرحله چهارم يادآور ميشود كه فرد انفاقگر نبايد بر فقير منت بگذارد و
نه به او آزار برساند همچنان كه در آيات مورد بحث خواهد آمد. آنجا كه
ميفرمايد: «...لايُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنّا وَ لا أَذيً...»6.
«انفاق خود را با منت و آزار همراه نميسازند»
در مرحله پنجم يادآور ميشود كه انفاق به هر دو حالت خوب است آشكار و
پنهان، چنان كه ميفرمايد: «...وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّا وَ
عَلانِيَةً...»7 «از آنچه كه به آنان داديم به صورت پنهان و آشكار انفاق
ميكنند».
بنابراين، آيات انفاق به چند دسته مختلف تقسيم شده است و هر دسته هدف خاصي
را تعقيب ميكند. ولي در آيه مورد بحث هدف ديگري تعقيب ميشود و آن اين كه
انسان انفاقگر در راه خدا به دانهاي تشبيه ميشود كه در دل زمين پنهان
گرديده سپس پس از يك رشته فعل و انفعالات و ريزش باران و تابش آفتاب به
هفتصد دانه تبديل ميگردد. چنانكه ميفرمايد: «مَثَلُ الَّذِينَ
يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ
سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأئَةُ حَبَّةٍ».
«كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند بسان دانهاي هستند كه هفت سنبل ميروياند و در هر سنبل صد دانه هست».
ظاهر آيه انسان انفاقگر را به دانه تشبيه ميكند ولي از نظر تحليل حقيقت به شكل ديگر است.
الف. انسان انفاقگر بسان كشاورز است كه دانه ميكارد.
ب. انفاق اين انسان بسان دانهاي است كه كشاورز آن را در دل زمين پنهان ميسازد.
ج. همانطوري كه دانه به هفتصد دانه تبديل ميشود، انفاق انسان نيز دهها برابر ميگردد.
ولي ممكن است سؤال شود اگر واقعيت تمثيل همين است كه در سه بخش آمده، پس
چرا قرآن خود شخص انفاقگر را به دانه تشبيه ميكند درحالي كه شخص بايد به
زارع، و انفاق به دانه تشبيه شود.
پاسخ اين سؤال اين است كه عمل هر انساني پرتوي از وجود او است؛ مثلاً ايمان
مؤمن و كفر كافر نمونه روحيات او است و عمل هر چه توسعه پيدا كند، تو گويي
ذات انسان گسترش يافته است.
بنابراين هر دو تشبيه صحيح ميباشد، خواه مُنْفِقْ را به دانه تشبيه كنيم،
يا عمل او را؛ تو گويي ذات و عمل، دو رو از يك سكه ميباشد كه گاهي به آن
ذات گفته ميشود و احيانا عمل.
ممكن است در اين مورد وجه ديگري نيز باشد و آن اين كه افراد نيكوكار بر اثر
فزوني اعمال نيك، مجسمه انفاق ميباشند كه واقعيتي جز نيكي و احسان ندارند
و لذا تشبيه شخص به دانه بسان تشبيه انفاق به دانه است.
1. سوره بقره، آيههاي 261 تا 263.
2. مسند احمد، ج4، ص 270.
3. آل عمران، 272.
4. فرقان، 67.
5. بقره، 272.
6. بقره: 262.
7. فاطر، 29.
8. بقره، 245.
9. تفسير نورالثقلين، ج1، ص 283.