رسیدن به هنر ساده زندگی کردن

آیا ساده زیستن یعنی چشم‌پوشی از بسیاری امکانات، فدا کردن امیال و یا تهی کردن زندگی از دل‌خوشی‌ها و شادی‌هایش؟

چرا برخی ساده زندگی می‌کنند؟

عده‌ای برای این‌که وقت بیشتری را برای خود و انجام کارهای موردعلاقه‌شان داشته باشند، به ساده‌زیستی روی‌ می‌آورند. آ‌ن‌ها با انتخاب کار و درآمد کمتر، مصرف ساده‌تر و هوشمندانه را برمی‌گزینند.

بعضی به دنبال استقلال در برابر الگوها و برنامه‌های تحمیلی جامعه هستند؛ متأسفانه برخی از الگوهایی که به ما معرفی می‌شوند نوعی وابستگی فزاینده در همه شئون زندگی پدید می‌آورند. خیلی‌ها نمی‌خواهند بدون فکر و اراده و بر طبق طرح‌ها و مدل‌های تحمیلی دیگران زندگی کنند.

برخی برای عدالت اجتماعی و به دلیل همدردی و دلسوزی با مردم محروم جهان و با تبعیت از این جمله زیبا که «ساده زندگی کنیم تا دیگران نیز بتوانند به‌سادگی زندگی کنند.» این روش را انتخاب کرده‌اند.

انگیزه بعضی نیز دست‌یابی به یک زندگی‌ تعالی‌بخش و معنوی است.

آیا می‌توان انگیزه‌های دیگری برای ساده زندگی کردن یافت؟

اصلاً ساده زیستن یعنی چه؟

تفسیر درست از زندگی ساده داشتن یعنی رهایی از چیزهای اضافی و بی‌مصرفی که لذت و شادی را از ما می‌گیرند و سپس تمرکز بر روی چیزهای ضروری‌تر، زیباتر و باارزش‌تر. ساده زندگی کردن، فقیرانه زندگی کردن نیست، بلکه عین توانگری است. با این کار، روح و ذهن ما انباشتگی‌ها و پریشانی‌های ناشی از محرک‌های بیرونی را به دور می‌ریزد و به ضروریات زندگی، آگاهی می‌‌یابد.

ساده زیستن یعنی شرکت نکردن در مسابقه تجمل، عضو نشدن در گروه هم‌چشمی، فریب‌ نخوردن از تبلیغات و در نهایت نپذیرفتن ارزش‌هایی که اطرافیان، جامعه و شرایط اقتصادی بر ما تحمیل می‌کنند.

بیشتر توضیح بده

اگر دقت کرده باشید بسیاری از مردم، ثروت و دارایی خود را صرف تحقق بخشیدن به چهار اصل هدف‌نما می‌کنند:

 1. آسایش (مادی یا ذهنی)

 2. پر کردن محدودیت‌ها و کمبودها (که زاده جامعه است.)

  1. هم‌رنگ دیگران شدن (در حیطه مصرف، پیروی از مد حرف اول را می‌زند.)
  2. رقابت و چشم‌وهم‌چشمی (مرغ همسایه غاز است!)

آیا ما نیز باید مثل همه فکر کنیم و فریب این اصول هدف‌نما را بخوریم؟ آیا نمی‌توان راه‌های تازه‌ای جست و با خارج شدن از اتوبان عادت‌ها، به مسیرهای جدید رسید که از دهکده‌ها و مزارع سرسبز آرامش می‌گذرد؟

به‌اندازه کافی

در کتابی کهن آمده است «کسی که بداند به‌اندازه کافی دارد، ثروتمند است.» به‌اندازه کافی یعنی چه‌قدر؟ ما شما را با دو نکته راهنمایی می‌کنیم:

  1. تعبیر و تفسیر «کافی» کاملاً شخصی است و هیچ‌کس به غیر از خودتان نمی‌تواند اندازه آن را برای شما مشخص کند.
  2. «به‌اندازه کافی داشتن» هیچ ارتباطی با فقر یا ریاضت‌پیشگی ندارد. در ضمن، اسراف در فراوانی دارایی‌ها نیست، بلکه در لذت نبردن از آن‌هاست.

چگونه می‌توان به ساده زندگی کردن رسید؟

  1. یک ضرب‌المثل چینی می‌گوید «یک راه طولانی با اولین قدم شروع می‌شود.» اولین قدم، عزم راسخ و یکپارچه شماست.
  2. حذف دارایی‌هایی که ارتباط مستقیمی با هدف ندارند؛ همه انسان‌هایی که می‌خواهند با مادیات کمتر، زندگی بهتری داشته باشند، باید یک‌ خانه‌تکانی بزرگ انجام دهند، ابتدا در ذهن و سپس در دنیای بیرون.

یکی از آشنایانم در سفر به آفریقا طبق عادت همیشگی، کوله‌پشتی بزرگ و سنگینی حمل می‌کرد که در آن با تصور دور شدن از مهد تمدن هرچه را لازم می‌دانست، گذاشته بود. راهنمای آفریقایی که فقط یک ساک ساده همراه داشت، با تعجب از او می‌پرسد: «در این کوله‌پشتی سنگین چه با خود حمل می‌کنی؟» و آن آشنا همه وسیله‌ها را بیرون می‌آورد و توضیح می‌دهد. مرد راهنما سؤالی از او می‌پرسد که زندگی‌اش را متحول می‌کند؛ «آیا با این وسایل، سفر خوب و راحتی خواهی داشت؟» حواسمان باشد هدف از سفر، خود سفر است.

3.‌ آموختن کنار گذاشتن برخی چیزها برای به دست آوردن بعضی چیزهای دیگر. رسیدن به دانش تعدیل مصرف مادیات برای استفاده بیشتر از دیگر جنبه‌های زندگی مثل دوستی‌ها، تفریح‌ها، خدمت به دیگران و…

مدت‌ها پیش یکی از دوستانم که تجربه یک زندگی مشترک واقعاً استثنایی را دارد به من گفت که او در دوستی میلیونر است، در عشق و زندگی مشترک میلیاردر و در پیدا کردن جهت زندگی بالاتر از میلیاردر. در دنیایی که تمام مردم به دنبال وقت می‌گردند، او قادر است لحظاتی را به خود، خانواده و یا کار موردعلاقه‌اش اختصاص دهد.

نکته پایانی

پول را کالایی تصور کنید که در ازای دادن انرژی زندگی خود به دست می‌آوریم، پس باید آن را هشیارانه خرج کنیم. حالا قبل از خرید هر کالایی مازاد بر ضروریات اولیه از خود بپرسید: آیا این خرید به‌اندازه هزینه‌ای که صرف آن می‌کنم در من احساس خوشی و رضایت به وجود می‌آورد؟

پدر یک خانواده را در نظر بگیرید که همواره خود را به‌خاطر کمبود وقت برای بودن با فرزندانش سرزنش می‌کند او علاقه‌مند به عکاسی است اما ‌آیا می‌تواند بدون عذاب وجدان، آخرین مدل دوربین عکاسی خودکار را برای خود بخرد؟ آیا این خرید، او را بیش‌تر از فرزندانش دور نمی‌کند؟

منبع: کتاب «با پای برهنه هم می‌توان دوید» اثر پیتر پرادروان، نشر آسیم.





موسسه خیریه حضرت جوادالائمه(ع)|اولین و بزرگترین مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست در غرب کشور