روز پرستار گرامی باد

سالروز میلاد شیرزنِ اسلام حضرت زینب کبرا را روز پرستار می نامیم. حضرت زینب(س)، بانو و اسوه ای هستند که نام پاک پرستاری، شایسته سالروز میلاد ایشان است. وی که همچون کوه در برابر توفان مصایب ایستاد و به پرستاری از رهبران بزرگ حادثه کربلا پرداخت.

هرچند ایشان را نباید پرستار جسم کودکان و زنان و امام بزرگ شیعیان در هنگام اسارت دانست، که این عالمه غیر معلّمه با شفقت و درایت، کاروان احیاگران اسلام را از روزهای پرحادثه و اندوهناک به سلامت عبور داد.

سالروز میلاد بانوی مهربانی را به خاطر تمام ان محنت ها و زحمت ها در راه پرستاری و پاسداری از اسلام، روز پرستار نامیده اند که سرمشق این سفیدبالان فرشته گون (پرستاران)، به حق شیرزن حسینی اسلام، زینب کبرا باشد.

پرستاران، این حرفه را به عنوان علم و هنر تلقی می کنند. پرستاران ایران اسلامی به راستی همیشه در برهه های سخت و حساس، پشتیبان و ارامش بخش جامعه بوده اند و حرفه سخت و حساسشان انها را همیشه شایسته بهترین ها کرده است امید که شاهد ارج نهادن هرچه بیشتر به این نخبگان دلسوز باشیم.

پیامبر اعظم فرمودند: (مَنْ سَعی لِمَریضٍ فِی حاجَهٍ قَضاها اوْ لَمْ یقْضِیها خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُّه؛ هرکس برای براوردن نیاز مریضی بکوشد ـ براورده شود یا نشود ـ مانند روزی که از مادرش زاده شده از گناهان بیرون می اید)

زخم های بی پرستار پرستاری

وقت، برای پرستاری از زخم هایش ندارد. همیشه زخم های دیگران، زخمی ترش می کنند. پرنده سفید، از این زخم به ان زخم.... از این زخم به ان زخم بال می گشاید و فرود می اید؛ مانند باران بر لب های خشک کویر، مثل درختی که در برابر توفان می شکند و خود را به اب و اتش می اندازد تا روی نهال های کوچک نیفتد.

پرنده سفید، زخم هایش را زیر بال هایش و در دل ققنوسی اش دفن کرده است. او را بزرگ می دانم به اندازه تمام زخم های بی پرستار پرستاری.

به اندازه شب های بلند سرکشی کردن و بیداری.

چه اسان می پنداریم سفر نسیم را در زخم های زمخت و بدشکلمان، در پانسمان های الوده و کِرِم های سوختگی...!

چه اسان می پنداریم سفر نسیم لطیف ر و ان دست های ظریف را در خشونت دردهای رنجورمان، در بی ملایمتی های مغرورمان!

او به سختی به قله خوبی رسیده است. او تمام فصلِ نقاهتت را دویده است تا تو از کاروان سلامت جا نمانی. نمی دانی وقتی برایت دست تکان می دهد، زخم های ظریف سوزن و تیغ، چقدر روی انگشتانش جیغ می کشند.

پرنده سفید، زخم هایش را زیر بال هایش و در دل ققنوسی اش دفن کرده است او را بزرگ می دانم؛ به اندازه تمام زخم های بی پرستار پرستاری.

ستاره شب های مسیولیت

محمدکاظم بدرالدین

ایستاده ای بر تخت های کسالت، با ارامشی که چند برابر سپیدتر از لباس توست.

ایستاده ای بر بستر بیماران با لبخندی که چند درجه زیباتر از باغ های بهاری است.

امده ای تا لحظات اسودگی را تزریق کنی. رقابتی است بین شتاب های تو به سمت تخت ها و درد بیماران.

اما همیشه پیروز میدان، گام های توست که از دردها پیش افتاده است.

سپاس از تو که دسته دسته خواب های بیماران در بخش ها و اتاق ها، مدیون دو چشم بیدار تواند! سپاس از بیداری ات که همیشه مراقب است که هر بیماری، خوابش راحت باشد!

تقویم ها اگرچه تنها یک روز به استقبال مهربانی های بی دریغ تو می روند، اما سپاس از تو که بودنت را هر روز صرف لحظه های اشفته و نابسامان بیماران می کنی! می دانم برای تو فرق نمی کند که شعری، حوصله وسیع تو را ستوده باشد یا نه. تو تنها ستاره ای در شب های بیدار مسیولیت.

دست های تو پاسخی است بر پرخاش های بی اختیار که از اوقات وخیم هر بیماری ممکن است برخیزد. بسترهای بیماری می نالند و فریاد می زنند، ولی صبر، همیشه افتخارش این بوده است که با تو عکس یادگاری انداخته است.

کوتاه و گویا

پرستاری، سایه سفید محبت است در کالبد دلسوزان پاک دل.

دست مهربان پرستار، برف ناگهانی زمستان است که بر پیشانی داغ بیمار می نشیند.

روپوش کدرش را که بشوید، دوباره سفید می شود؛ اما جانش را چگونه بشوید که از خستگی خلاصی یابد؟!

ما به سلامت نزدیک تر می شویم، شبی که او به پایان بی خوابی نزدیک شود.

وقتی که باند سوختگی را می بندد، کسی از زخم های زیر بال های پرستار بی پرستار چیزی نمی داند، جز لبخند صمیمی یک بیمار.

زمینیان فرشته گون! سالروز میلاد مادر پرستاری و مهربانی بر شما مبارک باد!

[1]. نک: من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 16.





موسسه خیریه حضرت جوادالائمه(ع)|اولین و بزرگترین مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست در غرب کشور