سوره بقره، آیات 185-183
یا
ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم
تتقون.(183) ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر
و علی الذین یطیقونه فدیة طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان
تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی
للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان
مریضا او علی سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم
العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون.(185)
ترجمه آیات
ای کانی که ایمان آوردهاید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید(183).
و
این روزهائی چند است پس هر کس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامی
دیگر بجای آن بگیرید و اما کسانی که به هیچ وجه نمیتوانند روزه بگیرند عوض
روزه برای هر روز یک مسکین طعام دهند و اگر کسی عمل خیری را داوطلبانه
انجام دهد برایش بهتر است و اینکه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بنای
عمل کردن دارید(184).
و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل
شده تا هدایت مردم و بیاناتی از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر
کس این ماه را درک کرد باید روزهاش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد
بجای آن چند روزی از ماههای دیگر بگیرد خدا برای شما آسانی و سهولت را
خواسته و دشواری نخواسته و منظور اینست که عده سی روزه ماه را تکمیل کرده
باشید و خدا را در برابر اینکه هدایتتان کرد تکبیر گفته و شاید شکرگزاری
کرده باشید(185).
بیان آیات
ویژگیهای بیانی آیات تشریع روزه
سیاق
این سه آیه دلالت دارد بر اینکه: اولا هر سه با هم نازل شدهاند، برای
اینکه ظرف (ایام)در ابتدای آیه دوم متعلق به کلمه(صیام)در آیه اول است و
جمله(شهر رمضان)در آیه سوم یا خبر استبرای مبتدائی حذف شده که عبارت است
از ضمیری که به کلمه(ایاما)بر میگردد، و تقدیر جمله(هی شهر رمضان)است و یا
مبتدائی استبرای خبری که حذف شده و تقدیرش"شهر رمضان هو الذی کتب علیکم
صیامه"است و یا بدل از کلمه صیام در جمله (کتب علیکم الصیام)در آیه اول
است، و به هر تقدیر جمله(شهر رمضان)بیان و توضیحی استبرای روشن کردن
جمله(ایاما معدودات)ایام معدودهای که روزه در آنها واجب شده.
پس به
دلیلی که ذکر شد آیات سهگانه مورد بحثبه هم متصل، و نظیر کلام واحدی است
که یک غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بیان وجوب روزه ماه رمضان.
و
ثانیا دلالت دارد بر اینکه قسمتی از گفتار این سه آیه به منزله توطئه و
زمینهچینی برای قسمت دیگر آن است، یعنی دو آیه اول به منزله مقدمه
استبرای آیه سوم، چون در آیه سوم تکلیفی واجب میشود که صاحب کلام،
اطمینان ندارد از اینکه شنونده از اطاعت آن سرپیچی نکند، برای اینکه تکلیف
نامبرده تکلیفی است که بالطبع برای مخاطب، شاق و سنگین است، و به این
منظور، دو آیه اول از جملاتی ترکیب شده که هیچ یک از آنها از هدایت ذهن
مخاطب به تشریع روزه رمضان خالی نیست، بلکه در همه آنها به تدریج ذهن
شنونده را به سوی آن توجه میدهد، و به این وسیله استیحاش و اضطراب ذهن او
را از بین میبرد، و در نتیجه علاقمند به روزه میکند، تا با اشاره به
تخفیف و تسهیلی که در تشریع این حکم رعایتشده، و نیز با ذکر فوائد و خیر
دنیوی و اخروی که در آن است، حدت و شدت دلخواهی و استکبار او را بشکند.
و
بهمین جهتبعد از آنکه در جمله: "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام"،
مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان کرد، بلافاصله فرمود: "کما کتب
علی الذین من قبلکم" و فهمانید که شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت
کنید، و آن را گران بشمارید، چون این حکم منحصر به شما نبوده، بلکه حکمی
است که در امتهای سابق نیز تشریع شده بود.(لعلکم تتقون)، یعنی علاوه بر
اینکه عمل به این دستور، همان فائدهای را دارد که شما به امید رسیدن به آن
ایمان آوردید، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر این، این عمل که گفتیم
در آن، امید تقوا برای شما هست، همچنانکه برای امتهای قبل از شما بود،
عملی نیست که تمامی اوقات شما را و حتی بیشتر اوقاتتان را بگیرد، بلکه عملی
است که در ایامی قلیل و معدود انجام میشود، (ایاما معدودات)
آری
نکره(و بدون الف و لام)آمدن کلمه(ایاما)دلالتبر ناچیزی ایام دارد، و در
اینکه ایام را به وصف معدود توصیف کرد، خود اشعاری استبه اهمیت نداشتن آن،
همچنانکه همین توصیف در آیه: "و شروه بثمن بخس دراهم معدودة" میفهماند که
یوسف ع را به چند درهم ناچیز فروختند.
علاوه بر اینکه ما در تشریع این
حکم رعایت اشخاصی را هم که این تکلیف برایشان طاقتفرسا است کردهایم، و
اینگونه افراد باید به جای روزه فدیه بدهند، آنهم فدیه مختصری که همه
بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام یک مسکین.
"فمن کان منکم مریضا
او علی سفر - تا جمله - فدیة طعام مسکین"و وقتی این عمل هم خیر شما را
دربردارد، و هم تا جائی که ممکن بوده رعایت آسانی آن شده خیر شما در این
است که بطوع و غبتخود روزه را بیاورید، و بدون کراهت و سنگینی و بیپروا
انجامش دهید، "فمن تطوع خیرا فهو خیر له"برای اینکه عمل نیک را بطوع و رغبت
انجام دادن بهتر است، از اینکه به کراهت انجام دهند.
بنابر آنچه گفته
شد زمینه گفتار در دو آیه اول مقدمه استبرای آیه سوم که میفرماید: "فمن
شهد منکم الشهر فلیصمه"الخ، و بنا بر این پس جمله: "کتب علیکم الصیام"در
آیه اول جملهای استخبری که میخواهد از تحقق چنین تکلیفی خبر دهد، نه
اینکه در همین جمله تکلیف کرده باشد، آنطور که در آیه شریفه: "یا ایها
الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی" و آیه"کتب علیکم اذا حضر احدکم
الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین" تکلیف کرده چون هر چند در
هر سه آیه تعبیر به(کتب علیکم)آمده، لیکن بین قصاص در مورد کشتگان - در آیه
دوم - و وصیتبه والدین و اقرباء - در آیه سوم، و بین مساله صیام - در آیه
مورد بحث فرق است، و آن این است که قصاص در قتلی امری استسازگار با حس
انتقامجوئی امری است که دلهای صاحبان خون تشنه آن است، صاحبان خون به حکم
غریزه و طبیعت نمیتوانند قاتل عزیز و پاره تن خود را زنده و سالم ببینند، و
نمیتوانند این معنا را تحمل کنند که نسبتبه جنایتی که به ایشان شده بی
اعتنائی شود، و همچنین وصیت و سفارش والدین و خویشان که مطابق با حس ترحم و
شفقت و رافتبه ارحام است، آنهم در هنگامی که میخواهد بوسیله مرگ برای
همیشه از آنان جدا شود.
پس قصاص و وصیت دو حکم مقبول بطبع، و موافق با
مقتضای طبیعت آدمی است، و انشاء آن احتیاج به مقدمه و زمینهچینی ندارد، به
خلاف حکم روزه که عبارت است از محرومیت نفوس از بزرگترین مشتهیات، و
مهمترین تمایلاتش، یعنی خوردن و نوشیدن و جماع، که چون محرومیت از آنها
ثقیل بر طبع و مصیبتی برای نفس آدمی است.در توجیه حکمش ناگزیر از این است
که قبلا برای شنوندگان - با در نظر گرفتن اینکه عموم مردمند و بیشتر مردم
عوام و پیرو مشتهیات نفسند - مقدمهای بچیند، و دلهاشان را علاقهمند بدان
سازد، تا تشنه پذیرش آن شوند، بدین جهت است که گفتیم آیه: "کتب علیکم
القصاص"الخ و آیه: "کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت"الخ، انشاء حکم است، و
حاجتی به زمینهچینی ندارد، به خلاف آیه: "کتب علیکم الصیام"تا آخر دو آیه
که مشتمل بر هفت فقره است و خبر میدهد از اینکه بعدها چنین حکمی انشاء
میشود.
"یا ایها الذین آمنوا..."
اینگونه خطاب(ای کسانی که ایمان
آوردهاید)به منظور توجه دادن مردم به صفت ایمانشان است، و گرنه میفرمود:
(ای مردم)لیکن خواستبفهماند با توجه به اینکه دارای ایمانید باید هر حکمی
را که از ناحیه پروردگارتان میآید بپذیرید، هر چند که بر خلاف مشتهیات، و
ناسازگار با عادات شما باشد.
در اینجا ممکن استبپرسی: علت این تعبیر در
آیه مورد بحث روشن شد لیکن این معنا روشن نشد که چرا همین تعبیر در ابتدای
آیه قصاص آمده، ولی در آیه وصیت نیامده؟در پاسخ میگوئیم: علتش این است که
حکم قصاص هر چند مطابق میل و طبیعت آدمی است لیکن در عصر نزول آیه،
مسیحیان با آن مخالف بودند، و آنها عفو را بر قصاص ترجیح میدادند، و لذا
لازم بود در توجیه حکم قصاص در میان ملت اسلام، ایمان ملتخاطرنشان گردد و
گفته شود ایمان شما شما را محکوم میکند به اینکه احکام الهی را بپذیرید،
هر چند که دیگران مخالف آن باشند، و در آیه وصیت چون چنین مخالفتی در کار
نبود، آن آیه به خطاب(یا ایها الذین آمنوا)آغاز نشد.
"کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم"
کلمه
کتابت معنایش معروف است، لیکن گاهی کنایه میشود از واجب شدن عملی، و یا
تصمیم بر عملی و یا قضای حتمی که بر چیزی رانده شده، که در آیه: "کتب الله
لا غلبن انا و رسلی" کنایه از قضاء حتمی، و در آیه: "و نکتب ما قدموا و
آثارهم" کنایه از عزیمت و قضاء حتمی است و در آیه"و کتبنا علیهم فیها ان
النفس بالنفس" کنایه از وجوب و وضع قانون و جعل حکم قطعی است.
و
کلمه(صیام)و کلمه(صوم)در لغت مصدر، و به معنای خودداری از عمل است، مثلا
صوم از خوردن، و صوم از نوشیدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و
امثال آن به معنای خودداری از آنها است، و چه بسا در معنای آن این قید را
اضافه کرده باشند، که به معنای خودداری از خصوص کارهائی است که دل آدمی
مشتاق آن باشد، و اشتهای آن را داشته باشد.
صاحب این گفتار گفته: معنای
صوم در اصل لغتخودداری از خصوص چنین کارهائی بوده، و لیکن بعدها در شرع در
خصوص خودداری از کارهای معینی استعمال شده، و آن هم خودداری از طلوع فجر
تا مغرب و توام با نیت است و منظور از"الذین من قبلکم"امتهای گذشته و قبل
از ظهور اسلام است، امتهای انبیاء قبل، چون امت موسی و عیسی و غیر ایشان
است.
چون هر جا که در قرآن کریم این کلمه به چشم میخورد معهود همین
معنا است، البته این به آن معنا نیست که جمله"کما کتب علی الذین من
قبلکم"در مقام اطلاق از حیث اشخاص است و میخواهد بفرماید: تمامی تک تک
امتها روزه داشتهاند و نیز به آن معنا نیست که بفهماند روزه اسلام شبیه
روزه امتهای پیشین است، پس آیه شریفه نه دلالتبر این دارد که تمامی امتها
بدون استثناء روزه داشتهاند، و نه دلالت دارد بر اینکه روزه همه امتها
مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و دارای
همه خصوصیات روزه ما بوده، بلکه تنها در این مقام است که اصل روزه و
خودداری را در امتهای پیشین اثبات کند، و بفرماید: امتهای پیشین هم روزه
داشتهاند.
و مراد از جمله: (الذین من قبلکم)الخ امتهای گذشته دارای ملت
و دین است البته همانطور که گفتیم نه همه آنها، و قرآن کریم معین نکرده که
این امتها کدامند، چیزی که هست از ظاهر جمله: (کما کتب) الخ بر میآید که
امتهای نامبرده اهل ملت و دین بودهاند که روزه داشتهاند، و از تورات و
انجیل موجود در دستیهود و نصارا هیچ دلیلی که دلالت کند بر وجوب روزه بر
این دو ملت دیده نمیشود، تنها در این دو کتاب فرازهائی است که روزه را مدح
میکند، و آن را عظیم میشمارد.
و اما خود یهود و نصارا را میبینیم که
تا عصر حاضر در سال چند روز به اشکالی مختلف روزه میگیرند، یا از خوردن
گوشت و یا از شیر و یا از مطلق خوردن و نوشیدن خودداری میکنند.
و نیز در قرآن کریم داستان روزه زکریا و قصه روزه مریم از سخن گفتن آمده است.
و
در غیر قرآن مساله روزه از اقوام بی دین نیز نقل شده، همچنانکه از مصریان
قدیم و یونانیان و رومیان قدیم و حتی وثنیهای هندی تا به امروز نقل شده،
که هر یک برای خود روزهای داشته و دارند، بلکه میتوان گفت عبادت و وسیله
تقرب بودن روزه از اموری است که فطرت آدمی به آن حکم میکند، که بحثش خواهد
آمد ان شاء الله.
و بعضی گفتهاند که مراد از جمله(الذین من قبلکم)یهود
و نصارا و یا انبیای سابق است، که بر طبق هر یک از این دو قول روایاتی هم
آمده، ولی روایاتی است که خالی از ضعف نیست.
"لعلکم تتقون"
وثنیها(همانطور
که اشاره شد)به منظور تقرب و ارضای آلهه خود و در هنگامی که جرمی مرتکب
میشدند به منظور خاموش کردن فوران خشم خدایان روزه میگرفتند، و همچنین
وقتی حاجتی داشتند به منظور برآمدنش دستبه این عبادت میزدند و این قسم
روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را
بر میآورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و یا او رضایت این را به دست
میآورده، تا این هم رضایت او را حاصل کند.
ولی در اسلام روزه معامله و
مبادله نیست، برای اینکه خدای عزوجل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و
احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آنکه خدای سبحان بری از هر
نقص است، پس هر اثر خوبی که عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتی که باشد
تنها عاید خود عبد میشود، نه خدای تعالی و تقدس، همچنانکه اثر سوء گناهان
نیز هر چه باشد به خود بندگان برمیگردد"ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان
اساتم فلها" این معنائی است که قرآن کریم در تعلیماتش بدان اشاره میکند، و
آثار اطاعتها و نافرمانیها را به انسان بر میگرداند انسانی که جز فقر و
احتیاج چیزی ندارد، و باز قرآن در بارهاش میفرماید: "یا ایها الناس انتم
الفقراء الی الله و الله هو الغنی" .
و در خصوص روزه، همین برگشتن آثار
اطاعتبه انسان را در جمله: (لعلکم تتقون) بیان کرده، میفرماید: فائده
روزه تقوا است، و آن خود سودی است که عاید خود شما میشود، و فائده داشتن
تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد، چون هر انسانی به فطرت خود این
معنا را درک میکند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به
مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزی که لازم استبدان ملتزم
شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند، و بدون هیچ قید و شرطی
سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که
زندگی مادی را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از
پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد.
و این تقوا تنها از راه
روزه و خودداری از شهوات بدست میآید، و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم
معنوی و عمومیترین آن بطوریکه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن
بهرهمند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکمبارگان
اهل دنیا، عبارت است از خودداری از شهوتی که همه مردم در همه اعصار مبتلای
بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسی که
اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج
نیروی خویشتنداری از گناهان در آنان قوت میگیرد و نیز به تدریجبر اراده
خود مسلط میشوند، آن وقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمیدهند، و
نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمیگردند، چون پر واضح است کسی که
خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است
اجابت میکند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانیها
شنواتر، و مطیعتر خواهد بود، این است معنای آنکه فرمود: (لعلکم تتقون).
"ایاما معدودات"
منصوب
آمدن کلمه(ایام)بنابر ظرفیت و به تقدیر کلمه(فی)است، و این ظرف(در ایامی
معدود) متعلق استبه کلمه(صیام)، و ما در سابق هم گفتیم که نکره آمدن ایام و
اتصاف آن به صفت(معدودات) برای این است که بفهماند تکلیف نامبرده ناچیز و
بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرات دهد، و از
آنجا که ما در سابق گفتیم آیه"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"الخ بیان
ایام است، قهرا مراد از ایام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.
بعضی از
مفسرین گفتهاند: که مراد از ایام معدودات روزه مستحبی سه روز در هر ماه و
روز عاشورا است، و بعضی دیگر گفتهاند: ایام البیض یعنی سیزده و چهارده و
پانزدهم هر ماه، و نیز روزه عاشوراء است، که مسلمانان و رسولخدا ص در این
ایام روزه میگرفتند، آنگاه آیه شریفه"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"الخ
نازل شد، و روزههای چند روز نامبرده نسخ گردید، و برای همیشه روزه رمضان
واجب گشت.
صاحبان این دو قول هر کدام به یک دسته روایات وارده از طرق
اهل سنت و جماعت تمسک کردهاند، روایاتی که صرفنظر از سند، در بین خود
تعارض دارند، و بهمین جهت قابل اعتماد نیستند.
دلیل عمدهای که ضعف این قول را روشن میکند دو چیز است.
اول
اینکه: روزه همانطور که دیگران هم گفتهاند یک عبادت عمومی و همگانی است، و
اگر منظور از آیه شریفه مورد بحث آن بوده باشد که اینان گفتند، قطعا تاریخ
آن را ضبط میکرد، و دیگر اختلافی در ثبوتش پدید نمیآمد و بهمین دلیل نسخ
آن نیز ثابت میشد و کسی در آن اختلاف نمیکرد و میبینیم که اینطور نیست،
و در هر دو قسمت اختلاف شدید هست.
علاوه بر اینکه ملحق شدن عاشورا به
سه روز در هر ماه و وجوب یا استحباب روزه آن بعنوان یک عید از اعیاد اسلامی
از بدعتهائی است که بنی امیه(لعنهم الله)آن را ابداع کردند، بدین جهت
ابداع کردند که در آن روز در واقعه کربلا ذریه رسول خدا ص و اهل بیت او را
از بین بردند، مردانشان را کشتند و زنان و ذراری ایشان را به اسارت برده
اموالشان را غارت کردند، و از خوشحالی و مسرت آن روز را مبارک شمرده، برای
خود عید گرفتند، و روزه آنرا تشریع کردند تا از روزه گرفتن آن روز
رکتبگیرند.
و باز بهمین منظور برای روزه آن روز فضائلی جعل کردند، و
برکاتی تراشیدند، و احادیثی(به این مضمون که عاشورا یکی از اعیاد اسلامی
است، و بلکه از اعیاد عامهای است که حتی مشرکین جاهلیت و یهود و نصارا هم
از زمان بعثت موسی و عیسی آن را پاس میدارند)جعل کردند، در حالیکه هیچ یک
از این مضامین درست نیست، نه یهود عاشورا را عید میدانسته و نه نصارا، و
نه مردم جاهلیت و نه اسلام، چون عاشورا نه یک روز ملی بوده تا نظیر نوروز و
مهرگان عید ملی و قومی بشود، و نیز در آن روز هیچ واقعهای از قبیل فتح و
پیروزی برای ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و میلاد رسولخدا ص روزی
تاریخی برای اسلام باشد، و هیچ جهت دینی هم ندارد تا نظیر فطر و قربان
عیدی دینی باشد، پس عزت و احترامی که بنی امیه برای عاشورا درست کردهاند
عزتی استبدون جهت.
دلیل دوم: بر ضعف این قول این است که آیه سوم از
آیات مورد بحثیعنی آیه: (شهر رمضان)الخ سیاقی دارد که با نازل شدنش جدای
از دو آیه دیگر نمیسازد، تا ناسخ آیههای قبل باشد: چون ظاهر سیاق این است
که جمله(شهر رمضان)خبر باشد برای مبتدائی که حذف شده، و یا مبتدائی باشد
برای خبری که حذف شده، که توضیحش گذشت در نتیجه بیانی خواهد بود برای جمله:
(ایاما معدودات)و با در نظر گرفتن این معنا هر سه آیه کلام واحدی خواهد
بود، که غرض واحدی را دنبال میکند، و آن عبارت است از واجب بودن روزه ماه
رمضان.
و اما اینکه کلمه(شهر رمضان)مبتداء و جمله: "الذی انزل فیه
القرآن"خبر آن باشد، هر چند نظریهای است که آیه شریفه را مستقل از ما قبل
میکند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آن را دارد که به تنهائی نازل شده
باشد، لیکن صلاحیت آن را ندارد که ناسخ آیه قبلش باشد، برای اینکه میان
ناسخ و منسوخ باید منافاتی باشد، و میان این آیه و آیه قبلش هیچ منافاتی
نیست، تا این ناسخ آن باشد با اینکه گفتیم در نسخ باید منافات و تباینی در
بین باشد.
ضعیفتر از این قول، گفتار جمعی دیگر است، که از کلماتشان بر
میآید که خواستهاند بگویند آیه دوم یعنی آیه: (ایاما معدودات)الخ ناسخ
آیه اول، یعنی آیه: (کتب علیکم الصیام)است، به این بیان که قبل از اسلام
روزه بر نصارا نیز واجب بود، ولی نصارا در آن کم و زیاد کردند، تا بالاخره
بر عدد پنجاه روز قرار گرفت، آنگاه خدای تعالی برای مسلمین روزه رمضان را
تشریع کرد، پس رسولخدا ص و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشریع روزه
رمضان همان روزه پنجاه روز مسیحیان را میگرفتند، و آیه اول هم همین را
تشریع کرده، میفرماید شما مسلمانان نیز همان روزه مسیحیان را بگیرید، ولی
آیه دوم وقتی نازل شد حکم آیه اول را نسخ کرد، چون فرمود روزه در چند روز
معینی واجب است.