زندگی نامه حضرت
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاهچراغ
و سیدالسادات، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(ع) است. در میان فرزندان حضرت
موسی الکاظم(ع) (احمد) به کرم و جلالت و شجاعت و عبادت امتیاز داشت و شب
ها تا صبح به عبادت مشغول بود و در عمر خود هزار بنده را خرید و در راه خدا
ازاد کرد. [2]
شیعیان و محبان اهل بیت رسالت پس از حضور با
برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و
ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. حضرت احمد بن موسی(ع) نیز
در همین سنوات (198-203 ه. ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین
حسین(برادران ایشان) و جمع کثیری از برادرزادگان و محبان اهل بیت (ع)، به
قصد زیارت حضرت رضا(ع) از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس
عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به انان ملحق می شوند. خبر
حرکت چنین قافله بزرگی مامون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت. لذا امریه ای
صادر نمود تا تمام حکّام بلاد مانع حرکت قافله بنی هاشم شوند.
بیعت با علی بن موسی الرضا(ع)
علی بن موسی (ع) امام من است
چون
خبر شهادت حضرت موسی کاظم (علیه السلام) امام هفتم شیعیان در مدینه شایع
شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاه چراغ (احمد بن موسی) گرد امده و
حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت
بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز
خوارق عادات که در ان جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) امام بحق و خلیفه ان حضرت فرزندش (احمد)
است. به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه
بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و
قرایت فرمود، انگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غایبین را نیز
اگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود
در بیعت برادرم علی بن موسی (علیه السلام) می باشم، بدانید بعد از پدرم
برادرم (علی) امام و خلیفه ی بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول (صلی
الله علیه و اله و سلم) او، بر من و شما فرض و واجب است که امر ان بزرگوار
را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم، پس از ان شمه ای از فضایل و
جلالت قدر برادرش علی (علیه السلام) را بیان فرمود، تا انجا که همه حاضران
گفته های ان بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت،
سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی(علیه
السلام) امده همگی با ان جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن
جعفر (علیه السلام) بیعت نمودند.[3] و حضرت امام رضا (علیه السلام) درباره
برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی،
خداوند در دنیا و اخرت تو را ضایع نگذارد. [4]
ورود به سرزمین فارس و شهادت
زمانی
که کاروان اهل بیت عصمت و طهارت و شیعیانشان به سرزمین فارس می رسند،
ماموران خبر ورود ان حضرت را به حاکم فارس می رسانند، وی که از دست
نشاندگان مامون عباسی بود لشکری انبوه و کارازموده را تجهیز نمود و در هشت
فرسنگی شیراز و در محلی به نام (خانه زنیان) راه را بر ان کاروان بست. [5]
حضرت سید امیر احمد(ع) چون کفار را که برای کارزار صف ارایی کرده مشاهده
نمودند به همراهان خویش فرمودند:( این قوم ظالم به قصد ریختن خون فرزندان
علی(ع) امده اند، هرکس میل بازگشت به مدینه را داشته باشد و یا راه گریز از
این مهلکه را بداند، مختار است.) برادران، برادرزادگان و یاران که حضرت را
در جهاد مصمم دیدند وفاداری خود را نسبت به ایشان ابراز داشتند.
* کربلایی در سرزمین فارس
بر
اساس انچه مورخان نوشته اند جنگ در چند نوبت در گرفت که بر اثر رشادت و
شجاعت بی مانند سید احمد بن موسی(ع) و تهور یارانشان هر بار لشکر اشرار
شکست خورده و عقب نشینی می کردند و جمعی از امامزادگان و شیعیان ان حضرت
مجروح یا شهید می گشتند. سپاهیان کفار که یارای مقاومت در خود ندیدند به
مکر و خدعه پناه اورده و شایعه وفات حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را در میان
یاران حضرت پراکندند و عده کمی را به مقابله فرستاده و افراد بسیار و
کارازموده را در پناهگاه های شهر پنهان و اماده نبرد ساختند. شیعیان که از
خبر شهادت امام رضا(ع) دلشکسته بودند بی مهابا بر مزدوران حمله بردند و
انان را تار و مار ساختند و با تصور پیروزی وارد شهر شدند. اما ستمگران که
از قبل اماده و در کمین بودند بر انان تاختند و هرکدام را به وضعی به شهادت
رساندند. حضرت احمد بن موسی(ع) با ان که ضربتی بر فرق مبارکش خورده بود و
زخم های کاری بر بدن داشتند همچنان با شجاعت می جنگیدند تا به این مکان که
اکنون تربت مقدس ان بزرگوار است رسیدند و از شدت جراحات به درجه رفیع شهادت
نایل گردیدند.
جسد مطهر حضرت بعد از شهادت برای حفظ از دست
درازی دشمن به مشیت الهی از نظرها غایب گردید و کسی بر مدفن ان حضرت واقف
نبود تا زمان سلطنت عضدالدوله دیلمی، که اهل ایمان مکرراً از حوالی محل
شهادت مشاهده نور می نمودند به اطلاع حاکم شهر رساندند که چراغی در نهایت
روشنایی در بالای تلی از خاک می درخشد و تا طلوع صبح نورافشانی می کند.
او
پس از مشورت با علما و مشایخ زمان دستور داد محل مزبور را شکافتند تا بر
لوحی از سنگ یشم رسیدند که بر ان نوشته بود( السید امیر احمد بن موسی
الکاظم).
چون سنگ را برداشتند سردابی عمیق اشکار گشت، مشهور است
که شیخ ابوعبدالله محمدبن خفیف معروف به شیخ کبیر که در تقوی و پرهیزگاری
سرامد عصر خود بود به سرداب مشرف شد. جسد مطهر ان حضرت صحیح و سالم و بدون
تغییر و تبدیل در حالی که نوری بس شگفت از ان ساطع بود مشاهده نمودند و
انگشتری در دست راست حضرتش یافتند که بر نگین ان منقوش بود( العزه لله احمد
بن موسی). [6] سپس عضدالدوله دستور داد تا بنایی شایسته بر مرقد مبارکش
مرتب سازند. [7]
کرامات
از احمد بن موسی ( علیه السلام ) کرامات و عنایات فراوانی ذکر شده است که برای نمونه به بعض از ان حکایات اشاره می شود
تو باید از احمد بن موسی یاری بطلبی
یکی از رزمندگان جبهه های حق علیه باطل با توسل به حضرت احمدبن موسی شاهچراغ(ع) بهبودی خود را بدست اورد. رزمنده اسلام منصور قاضی زاده در گفتگو با خبرنگاران رسانه های گروهی اظهار داشت:
در
عملیات والفجر یک، بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا و موج انفجاری که نزدیکی
من، صورت گرفت ابتدا ذات الریه گرفتم و بعد دردی کشنده سراسر کمر و پایم را
فرا گرفت تا اینکه به کرمان برای معالجه انتقال یافتم. در این شهر بعد از
اینکه پزشکان مرا جواب کردند، گفتند امکان دارد در تهران معالجه شوم. پایم
دیگر حرکت نمی کرد، دردم به قدری بود که نمی توانستم به تهران بروم. از
طرفی از معالجه خود ناامید بودم. چون پزشکان گفته بودند بر اثر صدمات وارده
به رگ کمر و نخاع امکان دارد دیگر نتوانم فعالیت بدنی داشته باشم. شب را
با دعای کمیل و توسل به امامان اغاز کردم، نیمه های شب وقتی که در میان درد
جانفرسا به خواب رفتم، در رویا منظره ای عجیب دیدم. توی خواب، صحرایی در
نظرم مجسم شد، لبانم خشک بود و دنبال نجات دهنده ای می گشتم. در همین حال
اقایی به من نزدیک شد، خوب که دقت کردم دیدم ان اقا شهید ایت الله دستغیب
است. ایشان جلو امدند و با همان لهجه شیرازی از من سوال کردند: (به دنبال
چه می گردی؟) من جریان را گفتم، ایشان گفتند: ((ان چیزی که که تو دنبال ان
هستی در این بیابان پیدا نخواهی کرد، تو باید از احمد بن موسی یاری طلبی)).
در میان درد و ناله، صبح از خواب برخاستم و به نزد سیدی به نام ((خوشرو))
رفته، جریان ماوقع و انچه را که در خواب دیده بودم با ایشان در میان
گذاشتم. وی توصیه نمود که هرچه زودتر به شیراز بروم. بعد از وضو وارد حرم
مطهر شدم. در کنار حرم، پاهایم لیز خورد و ضعفی سراسر بدنم را فرا گرفت.
دوباره دست به ضریح گرفتم و تضرع و زاری را اغاز نمودم که از حال رفتم.
بخود که امدم احساس کردم دیگر دردی در پاها و کمرم نیست. بلند شدم و راه
رفتم و از حرم بیرون امدم. در استانه صحن مطهر عصایم را به یکی از خدام
استان دادم و گفتم دیگر به این نیازی ندارم. [8]
من شما را دیروز شفا دادم. صلوات بفرستید و بلند شوید
سیمین
تاج جمالی اهل ابراهیم اباد رامجرد 23 ساله چنین می گوید: ده روز قبل بعد
از یک سردرد شدید حالت تشنج به من دست داد. تمام بدنم سوزش بسیار زیاد پیدا
نمود. قادر به شناسایی همسر و فرزندانم نبودم. تمام فامیل هایم را که
اطرافم بودند می دیدم ولی فکر می کردم انها غریبه اند و انها را بجا نمی
اوردم. مرا به چند بیمارستان و دکتر خصوصی برای درمان بردند که اثری نبخشید
تا اینکه دیروز در خواب دیدم که حضرت شاهچراغ(ع) به منزل ما امدند و دست مبارک خود را بر سرم گذاشتند و فرمودند((به زیارت ما بیا)).
از خواب بیدار شدم و پشت سر هم درخواست نمودم که نزدیکانم مرا به شاهچراغ برای زیارت ببرند. بالاخره دیروز بعداز ظهر همراه خانواده ام که یادم نیست چه کسانی بودند مرا به شاهچراغ
اوردند و در حالیکه زیر بغلم را گرفته بودند مرا به حرم مطهر بردند. در
حال زیارت بودم که متوجه شدم حالم بسیار خوب شده است. همه مریضی ها از تنم
رخت بربسته بود. امروز صبح به یاد مریضی و حالتی که به من دست داده بود
افتادم و ترسیدم و ظهر دوباره به زیارت امدم و در حرم در عالم رویا حضرت را
دیدم که فرمودند:(( من شما را دیروز شفا دادم. صلوات بفرستید و بلند
شوید)). من هم همین کار را کردم. [9]
ستارگان حرم
در
جوار مرقد نورانی امام زاده احمد بن موسی (ع) عده ای از محبین و شیفتگان
خاندان رسالت ارمیده اند که به بعضی از این ستارگان حرم اشاره ای می شود.
مجد
الاشرف [10] / بسمل شیرازی [11] / داوری شیرازی [12] / میرزا ابوالقاسم
سکوت [13] / فرهنگ شیرازی [14] / وصال شیرازی [15] / ایت الله شهید سید
عبدالحسین دستغیب / ایت الله نجابت شیرازی [16] و . . .
کتابنامه
معرفی منابعی درباره شخصیت حضرت احمد بن موسی(علیه السلام)
حالات فیض اثار حضرت احمد بن موسی الکاظم شاهچراغ(ع)؛
جلال الدین محمد مجلدالاشراف/ افتاب شیراز؛ محمد زارعی /زندگی و قیام احمد
بن موسی(ع)؛ جلیل عرفان منش / حکایت مهر؛ محمد حسین رستگار / بارگاه نور؛
محمد حسین رستگار / دو رساله در حالات و کرامات حضرت شاهچراغ(ع)؛
تصحیح و تحشیه ای از محمد یوسف نیری / شرح احوال و شخصیت حضرت احمد بن
موسی(ع) با زیارتنامه؛ توسط محمد حسین رستگار / محبان اهل بیت؛ محمدحسین
رستگار / العزه الله احمد بن موسی(ع)؛ بنیاد حفظ اثار و ارزش های دفاع مقدس
/ زیارت و معنویت؛ انتشارات استان مقدس احمد بن موسی / رساله اثار احمدیه؛
سید جلال الدین محمد حسینی ذهبی / خورشید شیراز ؛سید مجتبی جعفری / چلچراغ
شیراز؛ جلیل عرفان منش و . . .
--------------------
[1] - به نقل از خبر گزاری ایسنا ؛ کد خبر 897-2173-5
[2] - بحارالانوار ج : 48 ص : 284
کَانَ
لِاَبِی الْحَسَنِ ع سَبْعَهٌ وَ ثَلَاثُونَ وَلَداً ذَکَراً وَ اُنْثَی
مِنْهُمْ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا وَ اِبْرَاهِیمُ وَ الْعَبَّاسُ وَ
الْقَاسِمُ لِاُمَّهَاتِ اَوْلَادٍ وَ اِسْمَاعِیلُ وَ جَعْفَرٌوَ هارُونُ
وَ الْحَسَنُ لِاُمِّ وَلَدٍ وَ اَحْمَدُ وَ مُحَمَّدٌ وَ حَمْزَهُ لِاُمِّ
وَلَدٍ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ اِسْحَاقُ وَ عُبَیْدُ اللَّهِ وَ زَیْدٌوَ
الْحُسَیْنُ وَ الْفَضْلُ وَ سُلَیْمَانُ لِاُمَّهَاتِ اَوْلَادٍ وَ
فَاطِمَهُ الْکُبْرَی وَ فَاطِمَهُ الصُّغْرَی وَ رُقَیَّهُ وَ حَکِیمَهُ
وَ اُمُّ اَبِیهَا وَ رُقَیَّهُ الصُّغْرَی وَ کُلْثُم وَ اُمُّ جَعْفَرٍ
وَ لُبَابَهُ وَ زَیْنَبُ وَ خَدِیجَهُ وَ عُلَیَّهُ وَ امِنَهُ وَ
حَسَنَهُ وَ بُرَیْهَهُ وَ عَایِشَهُ وَ اُمُّ سَلَمَهَ وَ مَیْمُونَهُ وَ
اُمُّ کُلْثُومٍ وَ کَانَ اَفْضَلَ وُلْدِ اَبِی الْحَسَنِ مُوسَی ع وَ
اَنْبَهَهُمْ وَ اَعْظَمَهُمْ قَدْراً وَ اَجْمَعَهُمْ فَضْلًا اَبُو
الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع وَ کَانَ اَحْمَدُ بْنُ مُوسَی
کَرِیماً جَلِیلًا وَرِعاً وَ کَانَ اَبُو الْحَسَنِ مُوسَی یُحِبُّهُ وَ
یُقَدِّمُهُ وَ وَهَبَ لَهُ ضَیْعَتَهُ الْمَعْرُوفَهَ بِالْیَسِیرَهِ وَ
یُقَالُ اِنَّ اَحْمَدَ بْنَ مُوسَی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ اَعْتَقَ اَلْفَ
مَمْلُوکٍ
[3] - شیراز، علی سامی، ص 338 - 337
[4] - الملل و النحل، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی، بیروت، دارالفکر، بی تاریخ، ص 170 - 169. بحار الانوار؛ ج 8 ص 308
فلما
شاع خبر وفاه الامام موسی بن جعفر ع فی المدینه اجتمع اهلها علی باب ام
احمد و سار احمد معهم الی المسجد و لما کان علیه من الجلاله و وفور العباده
و نشر الشرایع و ظهور الکرامات ظنوا به انه الخلیفه و الامام بعد ابیه
فبایعوه بالامامه فاخذ منهم البیعه ثم صعد المنبر و انشا خطبه فی نهایه
البلاغه و کمال الفصاحه ثم قال ایها الناس کما انکم جمیعا فی بیعتی فانی فی
بیعه اخی علی بن موسی الرضا و اعلموا انه الامام و الخلیفه من بعد ابی و
هو ولی الله و الفرض علی و علیکم من الله و رسوله طاعته بکل ما یامرنا. فکل
من کان حاضرا خضع لکلامه و خرجوا من المسجد یقدمهم احمد بن موسی ع و حضروا
باب دار الرضا ع فجددوا معه البیعه فدعا له الرضا ع و کان فی خدمه اخیه
مده من الزمان الی ان ارسل المامون الی الرضا ع و اشخصه الی خراسان و عقد
له خلافه العهد
[5] - کنر الانساب، معروف به بحر الانساب، ص 95. بحار الانوار؛ ج 48؛ ص 308
فلما
سمع به قتلغ خان عامل المامون علی شیراز توجه الیه خارج البلد فی مکان
یقال له خان زینان علی مسافه ثمانیه فراسخ من شیراز فتلاقی الفریقان و وقع
الحرب بینهما فنادی رجل من اصحاب قتلغ ان کان تریدون ثمه الوصول الی الرضا
فقد مات فحین ما سمع اصحاب احمد بن موسی ذلک تفرقوا عنه و لم یبق معه الا
بعض عشیرته و اخوته فلما لم یتیسر له الرجوع توجه نحو شیراز فاتبعه
المخالفون و قتلوه حیث مرقده هناک.
پس از ورود حضرت امام
رضا(علیه السلام) به خراسان و دادن مامون خلافت عهدی خود را به ان حضرت،
چون این خبر به مدینه رسید حضرت سید امیر احمد عزم خراسان کرد با هفت صد تن
از برادران و برادرزادگان و جماعت کثیری از دوستان و محبان از مدینه ی
طیبه حرکت کردند. چون به دو فرسنگی شیراز رسیدند، خبر شهادت امام رضا (علیه
السلام) به ان نواحی رسیده بود، و مامون نیز از حرکت امامزادگان از اطراف
به عزم خراسان اطلاع یافته به جمیع حکام و عمال قلمرو خود نوشت که: هر جا
کسی از ال ابوتراب بیابند، به قتل برسانند.
[6] - رک: اثار عجم، میرزا فرصت شیرازی، ص 445
[7] - بحار الانوار ج 8 4ص 309
کتب
بعض فی ترجمته انه لما دخل شیراز اختفی فی زاویه و اشتغل بعباده ربه حتی
توفی لاجله و لم یطلع علی مرقده احد الی زمان الامیر مقرب الدین مسعود بن
بدر الدین الذی کان من الوزراء المقربین لاتابک ابی بکر بن سعد بن زنکی
فانه لما عزم علی تعمیر فی محل قبره حیث هو الان ظهر له قبر و جسد صحیح غیر
متغیر و فی اصبعه خاتم منقوش فیه العزه لله احمد بن موسی فشرحوا الحال الی
ابی بکر فبنی علیه قبه
[8] - به نقل از پایگاه اطلاع رسانی استان مقدس احمد بن موسی(شاه چراغ)
[9] - به نقل از پایگاه اطلاع رسانی استان مقدس احمد بن موسی(شاه چراغ)