شهادت امام زین العابدین(ع) وارث نهضت عاشورا تسلیت باد

حساس ترین سخنان امام سجاد (علیه السلام ) که در طول اقامت در شام ایراد شده است و تحولی عظیم در محیط سیاسی شام و بینش مردم نسبت به دستگاه اموی ایجاد کرد و معادلات یزید را برهم زد و خط مشی او را نسبت به اهل بیت کاملا تغییر داد، خطبه ای است که ان حضرت در جمع مردم و رجال سیاسی و دینی شام ایراد کرد. از کتاب های تاریخی چنین استفاده می شود که این خطبه در مسجد جامع دمشق ایراد شده و از حوادثی که در کاخ یزید رخ داده و سخنانی که در محفل خصوصی تر وی رد و بدل شده جداست. این خطبه را باید اوج موفقیت امام سجاد (علیه السلام ) در رسالت تبلیغ عاشورا و تداوم خط شهیدان کربلا دانست. اگر این خطبه ایراد نشده بود، چه بسا ماهیت نهضت حسینی برای سالیان دراز و یا برای همیشه بر اهل اسلام مخفی می ماند. حضرت علی بن الحسین علیه السلام از یزید خواست که در روز جمعه در مسجد شام خطبه بخواند، یزید رخصت داد؛ چون روز جمعه فرا رسید، یزید یکی از خطبای مزدور خود را به منبر فرستاد و دستور داد هر چه تواند به حضرات معصومین علی و حسین علیهما السلام اهانت کند و در ستایش شیخین و یزید سخن براند، و ان خطیب چنین کرد.

امام سجاد علیه السلام از یزید خواست تا به وعده خود وفا کرده و به او رخصت دهد تا خطبه بخواند، یزید از وعده ای که به امام علیه السلام داده بود، پشیمان شد و قبول نکرد. معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تاثیری دارد؟ بگذار تا هر چه می خواهد، بگوید. یزید گفت: شما قابلیت های این خاندان را نمی دانید، انان علم و فصاحت را از هم به ارث می برند، از ان می ترسم که خطبه او در شهر فتنه بر انگیزد و وبال ان گریبان گیر ما شود (نفس المهموم.450). به همین جهت یزید از قبول این پیشنهاد سرباز زد و مردم از یزید مصرانه خواستند تا امام سجاد علیه السلام نیز به منبر رود. یزید گفت: اگر او به منبر رود، فرود نخواهد امد مگر اینکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کرده باشد! به یزید گفته شد: این نوجوان چه تواند کرد؟! یزید گفت: او از خاندانی است که در کودکی کام شان را با علم برداشته اند. بالاخره در اثر پافشاری شامیان، یزید موافقت کرد که امام به منبر رود.

انگاه حضرت سجاد علیه السلام به منبر رفته و پس از حمد و ثنای الهی خطبه ای ایراد کرد که همه مردم گریستند و بی قرار شدند. سپس خطبه تاریخی خود را خواندند: (ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مومنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق (امیر المومنین علی علیه السلام)، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و اله (حمزه)، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و اله را از ما قرار داد. (با این معرفی کوتاه) هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای انان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به انان می شناسانم.

ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند انم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند انم که جبرییل او را به سدره المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیک ترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند انم که با ملایکه اسمان نماز گزارد، من فرزند ان پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضایم، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند.

من پسر ان کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مومنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر هستم، من پسر انم که جبرییل او را تایید و میکاییل او را یاری کرد، من فرزند انم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر اولین کسی هستم از مومنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرنده ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند انم که به مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود.

او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دایما روزه دار، پاکیزه از هر الودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بود وهمانند شیری شجاع که وقتی نیزه ها در جنگ به هم در می امیخت انها را همانند اسیا خرد و نرم و بسان باد انها را پراکنده می ساخت. او شیر حجاز و اقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنه ها حضور داشت. او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. اری او، همان او (که این صفات و ویژگیهای ارزنده مختص اوست) جدم علی بن ابی طالب است.

انگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم. انقدر به این حماسه مفاخره امیز ادامه داد که شیون مردم به گریه بلند شد! یزید بیمناک شد و برای انکه مبادا انقلابی صورت پذیرد به موذن دستور داد تا اذان گوید تا بلکه امام سجاد علیه السلام را به این نیرنگ ساکت کند!! موذن برخاست و اذان را اغاز کرد، همین که گفت: الله اکبر، امام سجاد علیه السلام فرمود: چیزی بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و چون گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام علیه السلام فرمود: موی و پوست و گوشت و خونم به یکتایی خدا گواهی می دهد. و هنگامی که گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام علیه السلام به جانب یزید روی کرد و فرمود: این محمد که نامش برده شد، ایا جد من است و یا جد تو؟! اگر ادعا کنی که جد توست پس دروغ گفتی و کافر شدی، و اگر جد من است چرا خاندان او را کشتی و انان را از دم شمشیر گذراندی؟! سپس موذن بقیه اذان را گفت و یزید پیش امد و نماز ظهر را گزارد.

در نقل دیگری امده است که چون موذن گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام سجاد علیه السلام عمامه خویش از سر برگرفت و به موذن گفت: تو را به حق این محمد که لحظه ای درنگ کن، انگاه روی به یزید کرد و گفت: ای یزید! این پیغمبر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می دانند که دروغ می گویی، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟! این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاک زد و گریست و گفت: بخدا سوگند اگر در جهان کسی باشد که جدش رسول خداست، ان منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد؟! انگاه فرمود:ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می گویی: محمد رسول خداست؟! و روی به قبله می ایستی؟! وای بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در ان روز دشمن تو هستند. پس یزید فریاد زد که موذن اقامه بگوید! در میان مردم هیاهویی برخاست، بعضی نماز گزاردند و گروهی نماز نخوانده پراکنده شدند.

نحوه شهادت امام سجاد (ع)

حضرت سید الساجدین (ع) پس از گذراندن یک عمر پربرکت که در یکی از حساس ترین دوره های تاریخ اسلام واقع شد از ویژگی های مهمی در بین مردم برخوردار شده بود؛ چراکه فضایل و مکارم اخلاقی ان حضرت (ع) در هر مجلس و محفلی بیان می شد و در یک کلام امام (ع) در دل ها و عواطف مردم جا گرفته بود. این وضع بر امویان دشوار بود و ان ها را می رنجاند و از همه کس بیشتر ولیدبن عبدالملک کینه امام را در دل داشت. او بار ها می گفت: (من تا وقتی که علی بن الحسین در دنیا باشد راحت نیستم). این بود که وقتی زمام سلطنت را به دست گرفت تصمیم گرفت امام را مسموم کند؛ لذا زهر کشنده ای برای کارگزارش در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام بخوراند و ان نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد. زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و بدین وسیله حضرت در سن ۵۷ سالگی در مدینه طیبه به شهادت رسید.

البته زمان شهادت حضرت زین العابدین (ع) نیز مانند تولد مبارکشان نامعلوم است و بر سر تاریخ ان اختلاف است، دامنه این اختلاف از سال ۹۲ هجری قمری تا سال ۱۰۰ هجری است، اما انچه از همه مشهورتر است، یکی سال ۹۴ هجری قمری است که ان را به مناسبت ارتحال فق های بیشماری از اهل مدینه، (سنه الفقهاء) نامیده اند و دیگری سال ۹۵ هجری قمری.

(حسین) فرزند امام علی بن الحسین (ع) وفات پدر خود را در سال ۹۴ هجری قمری اعلام کرده و بر این اساس بزرگانی نظیر شیخ مفید و شیخ طوسی و محقق اربلی و ابن اثیر نیز همین نظر دارند.اما بر اساس روایتی که ابوبصیر از امام جعفر صادق (ع) نقل کرده است، امام فرموده است: حضرت علی بن الحسین (ع) در حالی که ۵۷ ساله بودند از دنیا رفت و این واقعه در سال ۹۵ هجری قمری اتفاق افتاد.

پیکر پاک امام سجاد (ع) را در شهر مدینه تشییع کردند. در ان شهر از پیکر امام تشییع بی نظیری صورت گرفت؛ زیرا توده های مردم از مناطق مختلف بر جنازه حضرت حاضر شدند و همگی پریشان و گریان و دل شکسته جنازه مطهر حضرت (ع) را بر دوش می بردند. مردم در هاله ای از اشک با امام وداع می کردند. بدن مطهر حضرت سجاد (ع) را به قبرستان بقیع بردند و در قبری که در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی علیه السلام اماده ساخته بودند به خاک سپردند.





موسسه خیریه حضرت جوادالائمه(ع)|اولین و بزرگترین مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست در غرب کشور