نوروز در شعر و فرهنگ

فردوسی

فردوسی شاعر شیرین سخن پارسی گوی، درباره علت نامیده شدن این روز به نوروز چنین می سراید:

جهان انجمن شد بر تخت روی

فرومانده از فرة بخت اوی

بجمشید برگوهر افشاندند

هر آن روز را روز نو خواندند

سرسال نو هرمز فَروَدین

بر آسوده از رنج تن دل ز کین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز فرخ از آن روزگار

بماند از آن خسروان یادگار[1]

فردوسی نیز معتقد است که نوروز آغازین روز پادشاهی جمشید است که شادی و سلامتی را برای مردمان خود نوید داده است و آن را بدان جهت نوروز نامیده اند. مورخینی مثل مسعودی نیز نوروز را روز اول بهار و اول فروردین نامیده اند که آغاز فصل گرما بعد از سپری شدن فصل سرماست.[2]

حافظ

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی، چراغ دل برافروزی

چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن

که قارون را غلط ها داد سودای زراندوزی

ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است

که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

پی نوشت

.[1] فردوسی، شاهنامه، تهران، امیر كبیر، چ ششم، 1366، ص 28.

.[2] مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چ چهارم، 1370، ج 1، ص 554.





موسسه خیریه حضرت جوادالائمه(ع)|اولین و بزرگترین مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست در غرب کشور