امام رضا علیه السلام پس از شهادت امام کاظم، امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بی پروا به رهبری امت پرداخت. جو سیاسی جامعه در زمان هارون چنان خفقان آور بود که حتی برخی از صمیمی ترین یاران امام از این صراحت و بی پروائی او بر جانش بیمناک بودند.
«صفوان بن یحیی» می گوید:امام رضا علیه السلام پس از رحلت پدرش سخنانی فرمود که ما بر جانش ترسیدیم و به او عرض کردیم: مطلبی بزرگ را آشکار کرده یی، ما بر تو از این طاغوت (هارون) بیمناکیم.
فرمود: «هر چه می خواهد تلاش کند، راهی بر من ندارد.»
موسسه خیریه جوادالائمه علیه السلام اماده دریافت نذورات جهت کمک به ایتام و خانواده های بی بضاعت می باشد شماره کارت موسسه خیریه جوادالائمه (ع):
6280-2314-3289-1199
شیخ صدوق رحمه الله از محول سجستانی آورده است:
وقتی که فرستاده ی مامون برای بردن امام رضا علیه السلام از خراسان به مدینه آمد، من آنجا بودم. امام علیه السلام به منظور خدا حافظی و برای وداع، به مسجد النبی کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و مکرر با قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وداع می کرد و بیرون می آمد و نزد قبر باز می گشت و با صدای بلند گریه می کرد. من به امام نزدیک شده، سلام کردم امام جواب سلام مرا داد، حضرت را در رفتن به سفر خراسان تهنیت و مبارک باد گفتم. امام فرمود: به دیدن من بیا زیرا از جوار جدم خارج می شوم و در غربت از دنیا می روم و در کنار قبر هارون مدفون می شوم! من همراه حضرت به خراسان رفتم، تا این که از دنیا رفت و در کنار قبر هارون به خاک سپرده شد.
وقتی امام رضا علیه السلام به خراسان آمد، مأمون در ملاقات با وی گفت: «چنین صلاح دیدم که از خلافت کناره گیری کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم». امام علیه السلام پیشنهاد او را نپذیرفت. مأمون گفت: «باید خلافت را بپذیری». امام فرمود: «هیچ گاه چنین کاری را نخواهم کرد». مأمون پس از تلاش چند روزه و پس از آن که از قبول خلافت توسط امام رضا علیه السلام ناامید شد، گفت: «اگر خلافت را نمی پذیری و نمی خواهی با تو بیعت کنم، پس ولیعهد من باش تا پس از من، خلافت به تو برسد.»
امام علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند! من خوب می دانم که مقصود تو چیست». مأمون گفت: «من چه مقصودی دارم»؟ امام علیه السلام فرمود: «مقصود تو آن است که مردم بگویند علی بن موسی الرضا در طوس به سر می برد و به دنیا تمایل یافته است و دنیا از او روی گردانده؛ آیا نمی بینید که به طمع خلافت، چگونه ولایت عهدی را پذیرفته است»؟ مأمون خشمگین شد و گفت: «برخورد تو را هیچ گاه نپسندیده ام. به خدا سوگند! اگر ولایت عهدی را پذیرفتی، چه بهتر؛ وگرنه تو را به این کار مجبور خواهم کرد و اگر پذیرفتی، در امان هستی و در غیر این صورت، گردنت را خواهم زد.»
امام هشتم با تدبیری الهی بر مامون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسی که خود بوجود آورده بود بطور کامل شکست داد. و نه فقط تشیع، ضعیف یا ریشه کن نشد بلکه حتی سال دویست ویک هجری، یعنی سال ولایتعهدی آن حضرت، یکی از پربرکت ترین سالهای تاریخ تشیع شد. و نفس تازه ای در مبارزات علویان دمیده شد. و این همه به برکت تدبیر الهی امام هشتم و شیوه حکیمانه ای بود که آن امام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»، بعد سوگند یاد کرد که اگر یک محکمه قضایی به پا شود و کلیمی ها حضور داشته باشند، مسیحی ها حضور داشته باشند، مِلَل و نِحَل متفرّق حضور داشته باشند، من آن قدرت علمی را دارم که بین یهودی ها به تورات آنها حکم کنم، بین مسیحی ها به انجیل آنها حکم کنم و بین هر فرقه ای برابر کتاب آسمانی آنها حکم کنم؛ این بیان نورانی از وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نقل شده است، منتها اتفاق نیفتاده یک صحنه و همایش و گفتمان بین المللی رخ نداد تا وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بین این مِلَل و نِحَل برابر کتاب های آسمانی آنها داوری کند؛ ولی برای وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) این حادثه اتفاق افتاد؛ یعنی یک حکومت مرکزی در ایران و در خراسان با قدرت حکومت عباسیان تشکیل شد که تمام مِلَل و نِحَل را مأمون عباسی دعوت کرد و وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) را هم فرا خواند تا در برابر مسیحی ها و یهودی ها و سایر مِلَل و نِحَل، برابر نظر و آرا و احکام الهی آنها عمل و حکم کند. وقتی وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) این دعوت را تلقّی کرده است، برخی ها گفتند وقتی که دانشمندان مِلَل و نِحَل گوناگون به حضور شما آمدند، شما چگونه جواب می دهید؟ فرمود من بین اینها برابر کتاب آسمانی اینها نظر می دهم، نه تنها مسائل قضایی مالی و حقوقی، بلکه در معارف و اعتقادات و اخلاق و امثال آن را هم این چنین عمل می کنم؛ لذا وقتی با یک مسیحی مناظره می کرد، از انجیل آنها کاملاً سخن می گفت و اگر با یک کلیمی صحبت می کرد، از تورات آنها سخن می گفت؛ این می شد «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»؛ یعنی آنچه برای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اتفاق نیفتاده بود، برای وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) اتفاق افتاد؛ لذا ایشان شهرتی به عنوان عالِم اهل بیت یافت.
سر انجام مامون تصمیم به قتل امام گرفت، زیرا دریافته بود که به هیچ روی نمی تواند امام را آلت دست خویش قرار دهد، و عظمت امام و توجه جامعه نسبت به آن گرامی نیز روز افزون بود، و با تمام کوششهای مامون که مایل بود بر شخصیت اجتماعی امام لطمه یی وارد سازد، شخصیت و احترام امام روزاروز اوج بیشتری می گرفت، و مامون می دانست هر چه وقت بگذرد حقانیت امام و تزویر مامون بر ملاتر می شود، و از سوی دیگر عباسیان و طرفداران آنان از عمل مامون در واگذاری ولیعهدی خود به امام، ناراضی بودند و حتی به عنوان مخالفت در بغداد با «ابراهیم بن مهدی عباسی» بیعت کردند، و بدین ترتیب حکومت مامون از جهات مختلف در خطر قرار گرفته بود، لذا پنهانی در صدد نابودی امام بر آمد و او را مسموم ساخت تا هم از امام خلاصی یابد و هم بنی عباس و طرفدارانشان را به سوی خود جلب کند.
موسسه خیریه جوادالائمه علیه السلام اماده دریافت نذورات جهت کمک به ایتام و خانواده های بی بضاعت می باشد شماره کارت موسسه خیریه جوادالائمه (ع):
6280-2314-3289-1199
موسسه خیریه جوادالائمه اولین و بزرگترین مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست